کربلا یعنی...
کربلا یعنی بخون غلطان شد کربلا یعنی که عرفان حسین کاش ما برگرد او می سوختیم
غرق در مهراوه خوبان شدن عارف مولای مظلومان شدن جامه را با رنگ عشق می دوختیم
کربلا یعنی کمال زندگی کربلا یعنی اناالحق حسین کاش در وقت نمازش ما بدیم
ناصر آوای ینصرنی شدن لاف گویی نی به حق رسوا شدن حایل تیرو کمان ها میشدیم
کربلا یعنی عبور از نیزه ها کربلا یعنی از سوز حسین کاش آن ساعت که اکبر شد شهید
رفتن و درکام تنهایی شدن سوختن و آشفته مولا شدن هم نوای ناله ی زینب بدیم
کربلا یعنی نگین بندگی کربلا یعنی صبوری در نقم کاش عاشورا نمی آمد پدید
لیلی ما دیده را مجنون شدن هم نوا با ناله ی زهرا شدن چون که زان پس شیعه روز خوش ندید
کربلا یعنی زمین پر نوا کربلا یعنی نماز وقت جنگ در فراق شمع خوبان سوختیم
با نوای خویش هم نجوا شدن با وضوی خون به دریاها شدن سینه از کین عدو افروختیم
کربلا یعنی تجلی گاه عشق کربلا یعنی همه اشک رباب دشمن مولا، همیشه دشمن است
در ره معشوق بی پروا شدن آب را شرمنده جاری شدن عاشق مولا ، همیشه با من است
کربلا یعنی عبور از تشنگی کربلا یعنی همه شمشیرو نی من هلاک درگه کوی حسین
جامه را با رنگ خون رنگین شدن بر سر نی قاری قرآن شدن گر قبول آید غلامم برحسین
کربلا معبد گه دلدادگی کربلا یعنی حسین یعنی شهیـــــد یا حسین دست غلامت را بگیر
طالب اهنگ عاشورا شدن در نهار نفس بی پروا شدن سوز دل را از غلام خود مگیر
کربلا شرمندگی شط آب کاش ما، کربلایــــــی میشدیم
شرمسار کودک گریان شدن در هوای عشق راهی می شدیم حسین زینلی جهرودی
ممنون بسیار زیبا بود
این بازدید لطف شما رو میرسونه
مرسی شعرش قشنگه...
خواهش میکنم.لطف داری