ای که هستی طالب شوق مصلای نماز
بشنو از بانگ اذان صوت دل آرای نماز
در سجود کبریایی معرفت را پیشه کن
تا شوی واقف تو بر اسرار و معنای نماز
عزت فوق تصور خواهی ار بینی بیا
در نماز جمعه بنگر شان اعلای نماز
انسجام ملت ایران اسلامی ز اوست
اتحاد ملی از تکبیر گویای نماز
در مقام حکمت شب زنده داران تا سحر
خواب شیرین می پرداز چشم شبهای نماز
در پی آب بقا هرگز نمی گردد کسی
گر بنوشد باده ی شهد گوارای نماز
آن شنیدستی که شیطان بر ادم سجده نکرد
رانده شد از درگهایزد به فتوای نماز
حضرت موسی که در قرب الهی جا گرفت
کلمه ی ار نی بگفت در طور سینای نماز
وحی منزل بر نبی شد بهر فتح مسلمین
آیه انا فتحنا از تجلای نماز
شیر حق فزت و رب الکعبه در محراب گفت
شد شهید راه حق از فیض عظمای نماز
با وضوی خون حسین ابن علی در کربلا
شد شهید اشقیا از بهر احیای نماز
خواهی ارفیض الهی باحضور قلب پاک
خیمه ی الفت بزن در دل ز سودای نماز
ای که سر بهاده ای بر سجده گه بر خود بناز
شد همه قدوسیان غرق تماشای نماز
هر چه گشتم جستجو کردم ز راه معرفت
عالمی بهتر ندیدم من زدنیای نماز
از امام جمعه ی فرزانه ی صایین قلعه
امر شد "رستم"نوشتم شعر زیبای نماز
(رستمعلی جعفری)
بیا مرا به نمازی مدام دعوت کن
به بیکرانی حجّی تمام دعوت کن
مرا به بقعه سبز مدینه نبوی
برای عرض درود و سلام دعوت کن
ببار بر سرم از ناودان رحمت، مهر
مرا به خلوت آن بار عام دعوت کن
سکوت زمزم قلب مرا بر آشوبان
به سعی عشق و صف ی قیام دعوت کن!
به آن مکان که ملائک فرود می آیند
برای تلبیه و احترام دعوت کن
مرا به مروه و شور طواف و شوق بقیع
به لمس عشق درآن استلام دعوت کن
به غربتی که ز بیت الحزن شتک زده است
مرا به خلوت پاک امام دعوت کن!
تمام حرف من این است، ای خدای بزرگ!
مرا به کعبه عالی مقام دعوت کن!
نمازچیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
هر دستگاهی برای کار کردن از ذخیره انرژی خود استفاده می کند و به منظور پر کردن ذخیره ی مصرف شده بایستی جایگاهی جهت پر کردن داشته باشد. سفره ی غذایی که بر سر آن می نشینیم، ایستگاه تغذیه جسمی ماست و نمازی که می خوانیم ایستگاه تغذیه روانی و روحانی ما می باشد. گویی ارتباط با پروردگار تقویت کننده ایست که با یک نماز باطری دل را پر می کند. گاه به دلیل اشکالاتی، نیرو رسانی و پر شدن باطری تخلیه شده انجام نمی شود؛ به عبارت دیگر همراه در شارژ است اما شارژ نمی شود. نماز هم این چنین است، «لاَ صَلَوهَ اِلاَّبِحُضُورِ القَلبِ». مهم در شارژ قرار گرفتن و شارژ شدن است. این جزوه تذکراتی در باره ی شارژ شدن بوسیله ی نماز است.
حائری شیرازی
مقدمه
آیات زیادی وجود دارد که می گوید اگر نماز درست شود، حکومت، جهاد، زکات، ایثار، وفای به عهد و...، همه از برکت نماز درست خواهند شد و در صورت آسیب دیدن، همه ی فضایل از دست میروند. اگر همهی فضایل انقلاب اسلامی ایران را به دانههای تسبیح تشبیه کنیم، نماز یکی از آن ها نیست بلکه بند تسبیح است. هرکدام از ابن فضایل اگر آسیب ببیند یک دانهی تسبیح ناقص شده است، اما نماز اگر آسیب دید، همهی دانههای تسبیح از دست می روند! انبیای الهی در ساختن انسان ها ابتدا بند تسبیح را آماده میکردند بعد مهرهها را بر سر آن میزدند. به عبارت دیگر اول ارتباط انسان با خدا را درست میکردند و بعد بقیهی فضایل را درچارچوب ارتباط با او قرار میدادند و بدین ترتیب ایمان آورده ها را بیمه و حفظ میکردند؛ همان طور که بند تسبیح دانهها را حفظ می کند.
شیطان که طبعاً به دنبال راهی برای انحراف اانسان است، تمام همّت خود را متوجه نماز می کند. اگر اعمال صالح و کمالات انسانی را باز به دانه های تسبیح تشبیه کنیم، شیطان به جای شکستن دانه ها، بند را پاره میکند تا دانهها خودشان بریزند تا اعمال از دست بروند! ممکن است کسی بگوید بعضی افراد که کاری به مسایل دین و مشکلات مسلمانان ندارند، نمازشان را اول وقت و با قرائت صحیح میخوانند و حج و روزه هم می روند، این چکونه است؟ باید گفت اگر نماز بعضی از مسلمانان نماز بود، شیطان آنها را رها نمیکرد؛ مثل کسی می ماند که از بانک بیرون آمده و پولی در جیب نداشته باشد، آیا جیب بره حتی نیم نگاهی به او میکنند؟
شیطان تنها برای نماز مسلمان واقعی کمر میبندد. چرا وقتی او می تواند برای خشکاندن درخت، ریشه را بزند، به شاخ و برگ بپردازد و وقت خود را بیهوده تلف نماید؟ ریشه را میزند و برای این که کسی هم متوجه نشود آبی به آن می زند و با برگهای تر و تازه ای هم تزیینش میکند! تمام همّ شیطان این است که نماز ناب را بشکند!
امام صادق (ع) به فرزندش فرمود: «یَا بُنَیَّ اِنَّهُ لاَ یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَن استَخَفَّ بِالصَّلَوه »:"پسرم! شفاعت ما به کسی که نماز را سبک شمارد نمی رسد روش شیطان برای شکستن نماز، استخفاف آن است. استخفاف به وقتِ نماز کاری است که معمولاً همه انجام میدهیم و آن را هم به گونهای توجیه میکنیم. مثلاً بعضی مسئولین در برنامه ریزی برای گردهمایی ها خجالت میکشند که وقت نماز را در برنامه بگنجانند و فکر میکنند که این کار تظاهر و جانماز آب کشیدن است. دست آویز شیطان همین فکرها است! وقتی که نماز اول وقت وظیفه است و این کار ظهورات داشته و تأثیر زیادی میگذارد، دیگر حرفی مطرح نخواهد بود، ما باید بدانیم که اگر وقت نماز به هر عذری از ما گرفته شد، تأثیر و سازندگی آن کمتر شده و چیزی را باخته و از دست داده ایم. شاید بتوان نماز اول وقت را به نان تازه از تنور در آمده تشبیه کرد که بدون قاتق هم میتوان آن را خورد، اما هر چه بیشتر بماند تازگی آن کمتر شده جاذبهاش را از دست میدهد.
لذت بردن از نماز مربوط به جذاب بودن آن است. نماز جماعتِ در مسجد از جذابترین نمازهاست. تجربه نشان داده است که بچههایی که در خردسالی یا نوجوانی همراه والدین یا دیگران به مسجد رفته و با نماز اول وقت آشنا شده اند، از این عمل لذت فراوان برده و هیچ وقت از خاطرشان نمی رود. اگر انسان از عبادت لذت نبرد ضمانت اجرایی آن کم میشود. لذت از نماز یک لذت روحانی است که به عالم دیگر تعلق دارد. انسان وقتی فهمید که عالمی بالاتر و بهتر از این عالم وجود دارد، اشتیاق و طلب و حرکتش بیشتر میشود. انسان تا وقتی که در این عالم است به سختی میتوان او را متوجه عالم دیگر کرد. در «روضات البحار» داستانی آمده که جدی بودن این مطلب را میرساند.
وزیری معتقدِ به غیب، وزارت سلطانی را عهده دار بود که این مطالب را قبول نداشت. روزی به اتفاق یکدیگر برای گردش بیرون رفته بودند. شبانگاه به جای تپه مانندی رسیدند. وقتی نزدیکتر شدند آن تپه را خاکروبه و زباله های عفن و بدبو دیدند! جلوتر رفتند. چراغی دیدند که در گوشهای سوسو میزد. سلطان گفت آن جا حتماً خبری است! رفتند و دیدند که زن و مردی با لباسهایی از همان زبالهها و همان بو و عفونت در دخمهای زندگی میکنند. در همان حال دیدند که مرد تار مینواخت و زن در حال ساقی گری، جامی به او تعارف میکرد و هر دو با هم خوش بودند. سلطان به وزیر گفت ما در عمرمان دو روز به اندازه ی خوشی این نکرده ایم! وزیر گفت کسانی هم در عالمی بالاتر از این عالم هستند که وقتی میبینند ما با این لباسهای فاخر و قصر باشکوه، به برنامههای خود دل خوش کرده ایم، به همین اندازهای که ما از دل خوشی این دو در زبالهها تعجب میکنیم، از دلخوشی ما در قصر تعجب میکنند! سلطان گفت مگر میشود کسانی باشند که دنیا و لذایذ آن در نظر شان این قدر کوچک باشد؟ وزیر گفت بلی، اهل دین این گونه اند و آن عالم بالاتر نیز آخرت است!
فطرت به ما میگوید که چون مراتب نعمتهای الهی محدود نیست، این مطلب صد در صد حق است و به نص قرآن اگر مَزبَله نباشد ما در اسفل السّافلین هستیم. این حکایت اولیای خدا است که تمنای موت میکنند، زیرا معانی بیرونی را درک کرده و فهمیدهاند که در مزبله هستند.
از این جهت است که نمازِ آن عالم را برای اهل این عالم آورده اند و هیچ چیز آن را به اختراع خود انسان نگذاشته اند، چون هرچیزی که به دست انسان ساخته شود از تکههای همین مزبله است و مثل این میماند که یک تکه از مزبله را روی لباس فاخری که از آن عالم آمده، وصله کرده باشد که در این صورت چهرهی نماز زشت میگردد! تفسیر به رأی هم که تحریم شده به این خاطر است که ما اجزای مزبله را وارد لباس اصلی نکنیم!
اگر نماز ذرهای از فهم آن عالم را به ما بدهد، می فهمیم درچه زباله دانی زندگی میکنیم و مشکل حل میشود و انسان به حرکت درمیآید. انسانهایی بودهاند که از چیزهایی که دیگران به سادگی از کنار آن گذشته اند، مطالب مهمی گرفته اند. مثلاً حافظ میگوید:
کس ندیده است ز مشک ختن و نافهی چین
آن چه من هر سحر از باد صبا میبینم
عناصر اصلی نماز
نماز دو عنصر اصلی دارد: اتصال به بینهایت و اتکا به ثابت
الف- اتصال به بی نهایت
چرا نماز به عنوان اولین مسأله در حاکمیت اسلام مطرح شده است؟ طرح نماز به عنوان اولین مسأله در حاکمیت اسلام تأیید این مطلب است که نماز تکیه گاه مسلمان را در مبارزه و استقرار دین خدا ثابت میگرداند. اساسیترین مسأله در تربیت انسان و جامعه و اصلاح امور، تکیه به ثابت است زیرا باعث بروز تعاون و ایثار بین مؤمنین در مسیر مقاومت و وصول به هدف می گردد. در مقابل، تکیه ی به متغیر رابطهی انسانها با یکدیگر را مانند رابطه ی گرگ و میش میکند؛ رابطه ای که در آن ضعیف خود را تنها و بی پشتیبان می یابد و بی هیچ مقاومتی دریده و بلعیده می شود! امام ره می گفتند "رابطه ما با آمریکا برای چیست؟ رابطهی آمریکا با هر کشوری رابطهی گرگ و میش است! وقتی نمیخواهیم کارمان را به آنها بسپاریم و آنها میخواهند ما را براندازند، چرا در جلسه آنها شرکت کنیم؟!"
تکیه به آمریکا تکیه به ثابت نیست. تنها خداست که تکیه گاه ثابت است و تنها نماز است که توکل و تکیه بر خدا را به دنبال میآورد. ما در نماز می گوئیم «اِیَّاکَ نَعبُدُ وَ اِیَّاکَ نَسْتَعِینُ». یعنی تنها حرف خدا را گوش می دهیم و برای این کار تنها از او یاری می گیریم و توکل ما تنها وتنها به اوست. گفتن همین مطلب که «توکل ما تنها به خداست»، در دنیا برایمان ارزش و عزت و اقتدار آورده است.
اگر در دو ظرف مرتبط که روی زمین قرار دارند آب بریزیم، آب بدون توجه به شکل آن دو، درسطح یکسانی میایستد. حال اگر از یکی از ظرفها کمی آب برداریم یا به آن اضافه کنیم، چون به هم ارتباط دارند مثل این است که از هر دو برداشته یا کم کرده ایم. به این حالت، ظروف متکی به ثابت گوییم. اما اگر همین دو ظرف را روی ترازو قرار دهیم، از یکی که مقداری برداشته یا کم کنیم، آب ظرف دیگر بتدریج در ظرف دیگر خالی می شود. به این حالت می گوییم که ظروف منکی یه متغیر هستند. اگر یک میلیون ظرف مرتبطه هم داشته باشیم، در هر دو حالت همین گونه اند!
حال اگر ظروف متکی به ثابت به ظرف نامحدودی مرتبط شوند، هرچه به آنها اضافه یا از آن ها کم کنیم، سرزیر و خالی نخواهند شد زیرا به بینهایت متصل هستند. نماز هم اتصال به بینهایت است.
مؤمنین در نماز جماعت مثل ظروف مرتبطه به یکدیگر و به بی نهایت وصل میشوند. آنان به خاطر ارتباطشان با یکدیگر، بینشان ایثار برقرار میشود و به خاطر ارتباطشان با خدا، فقر و غنا و شکست و پیروزی برایشان مساوی میگردد. برای همین است که در روایت داریم وقتی ده نفر مؤمن در نماز جماعت شرکت میکنند ثوابی میبرند که حساب شدنی نیست و هر چه بر تعداد آن ها افزوده شود، ثوابشان بیشتر می گردد. جای تعجب نیست که ثواب نماز جماعت این گونه باشد، زیرا در نماز جماعت همه از طریق هم به خدا و بی نهایت وصل می شوند.
اتصال به بینهایت مانع از تغیر حال انسان در شادی و مصیبت گشته و باعث ایثار بین مجموعه می گردد. قرآن میگوید: «اِنَّ الاِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعَا، اِذَا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعا وَ اِذَا مَسَهُ الخَیرُ مَنُوعَا اَلاَ المُصَلِّینَ »:"همانا انسان سخت آزمند خلق شده است. چون صدمه و شری به او رسد، بیقراری کند و چون مال و دولتی به او رسد، بخل ورزیده و منع احسان نماید، مگر نماز گزاران حقیقی". انسان بدون اتکا به ثابت اگر از او کم کنند، کم جنبه میشود و اگر بر او اضافه نمایند، به رخ دیگران می کشد و سر ریز میگردد؛ با کمترین پیروزی خود را کم میکند و با کوچکترین شکست تسلیم میشود، مگر این که با خدا ارتباط داشته باشد. قرآن با آوردن کلمه ی الاّ، نشان از دو جنبه ای یودن انسان می دهد؛ جنبه تبعی و جنبه کمالی. جنبه ی تبعی به هلوع بودن و طبیعت انسان مربوط است و جنبه ی کمالی حکایت از مصلِّی بودن و حاکمیت فطرت دارد. می گوید انسان های هلوع و متزلزل یا طبیعت گرا اگر اهل نماز گردند، عوض خواهند شد.
جامعه هم همین طور است اگر سیاست، جامعه شناسی، روابط اقتصادی و … از نماز نور بگیرند، جامعه را بهره مند می کنند والآّ منهای نماز، سیاست و جامعه شناسی هلوع یا متزلزلی بیش نیستند!
عمودِ خیمه اصلاحات تکیه به ثابت است. در روایت آمده که «اَلصَّلاَهُ عَمُودُ الدِّینِ.... »:نماز ستون دین است" یعنی اگر دین را که برنامه و روش زندگی است به خیمه تشبیه کنیم، ستون و دیرک وسط ان بر نماز استوار است. یعنی هر برنامه ای که بخواهد در چارچوب دین صورت گیرد، از نماز جدا نیست. انبیا و اولیای الهی در آغاز کار مردم را به اقامهی نماز دعوت میکردند و در پایان کارشان و زمان مرگ که انسان راستترین حرفها را به خویشان و نزدیکان و پیروان خود میزند، نماز را وصیت مینمودند زیرا که خدای تعالی در قیامت به اولین چیزی که رسیدگی می کند نماز است: «اَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ بِهِ العَبدُ عَلَی الصَّلاَه، فَاِذَا قُبِلَت قُبِلَ سَایِرُ عَمَلِهِ وَ اِذَا رُدَّت عَلَیهِ رُدَّ عَلَیهِ سَایِرُ عَمَلِهِ »:"اولین چیزی که در قیامت به آن رسیدگی می شود نماز است. اگر قبول شد سایر اعمال قبول میشود و اگر رد شد، هر چه قبل از آن است رد می گردد" چرا؟ چون هر عملی نکیه گاه لازم دارد و اگر نماز تکیه گاه عمل نباشد، مثل این است که اصلاً عمل صالحی صورت نپدیرفته است.
بعضی میگویند ممکن است انسان متکی به ثابت نباشد ولی اصلاحگر باشد، امّا این درست نیست! آیا میشود ماشینی را که استارتش کار نمیکند به کمک عدهای که پایشان بر روی زمین نیست و جای ثابتی ندارد، با هل دادن روشن کرد؟ مکانیکها هنگامی که میخواهند زیر ماشین را تعمیر کنند، از گاریهایی که بلبرینگهای آن روغن خورده و با اشاره ای عقب و جلو میرود استفاده میکنند. حال فرض کنید که صد نفر بخواهند روی گاری بزرگی از این نوع، ماشینی را که استارتش خراب شده هل بدهند، چه میشود؟ همین که یک نفر هل داد، همه ی صد نفر چندین متر عقب تر میروند! چرا؟ چون زیر پایشان ثابت نیست.
آدم هایی که می خواهند اصلاح گر باشند و در معرکه های هولناک تا پای جان بایستند و با فساد مقابله نمایند و برای مردم کارکنند و دم از مبارزه با آمریکا می زنند، راهش این است که ابتدا از کانال نماز به خدا متکی شده، تکیه گاه ثابت برای خود فراهم کنند والا با پیش آمدن حوادث مختلف، خیلی زود همه چیز را فراموش کرده جذب محیط می شوند.
قبل از پیروزی انقلاب، گروه هایی که شعارهای انقلابی می دادند و می خواستند برای مردم کار کنند، خیلی ها در مواجهه ی با مشکلات و درگیری ها و شکنجه خود را باختند و سازش کردند. یا کسانی که بعد از پیروزی انقلاب چون خواسته های خود را برآورده ندیدند، در مقابل مردم ایستاده و دست به ترور و شرارت زدند و بعد از فرار از ایران در خدمت قداره بندان جهانی و منطقه ای، قرار دادهای قتل و کشتار مردم بستند! یا خیلی ها که دم از انقلابی بودن می زدند و الان تابع پست و عنوان و مال شده یا بی تفاوت گردیده اند! این ها همه نشانه ی عدم اتکا به ثابت است و ممکن است خود انسان هم متوجه نباشد! بنابراین انسان نمی تواند قبل از تکیه به ثابت و استوار شدن در این راه ادعای اصلاحگری کند؛ همان دنیا با پرده و پوششی از شعارهای مردمی است که بزودی و در عمل آن پوشش پاره می شود!
دنیا یک متغیر است و حبّ به آن تکیه به متغیر می باشد. روایت می گوید «حُبُّ الدُّنیَا رَأسُ کُلِّ خَطِِیئَه »:"دوستی دنیا سرآغاز همه گناهان است" وقتی که حبّ دنیا پیدا شد، انگار که انسان روی همان گاری نشسته است و با کوچکترین عمل، ده ها متر عقب تر می رود. نماز، جدا کردن انسان از خود و متغیر است. ارتباط با خدا برای انسان آب حیات است. این همان است که می گویند هر کس که از چشمهی حیات بنوشد، زنده میشود و حیات جاوید مییابد.
دلا بنوش از این آب و زنده شو جاوید
مگو که چشمهی حیوان فسانه هست و محال
می گوید افسانه و محال نیست. اگر از آن بنوشید، زنده میشوید!